
رسیدم بالای سرش، نفس های آخرش بود، گفتم زنده ای !؟
جواب داد : هنوز نه !
من خودم از شوق مى رفتم تنم افتاده بود
در مقام وصل فهمیدم که سرجا مانده است
این خط آخر ندارد بنویس شهید و بعد برو سر سطر …
همانجا که نخل هایش بدون سر نماز می گزارد
و بیدهای مجنونش به سمت شرجی افق در اهتزازند…
از این سطر به آن سطر …
از این خط به آن خط ….
از این خاک ریز به آن خاکریز….
حالا دیگه این همه شهید را کلمه ها تشییع می کنند
اصلاً این خط آخر ندارد
بدون معطلی به جای نقطه
اشک هایت را بگذار و برو
...
